دکتر محسن ساغری، استاد بازنشستهای که بیش از چهار دهه از عمر خویش را صرف پایهگذاری و توسعه رشته پزشکی هستهای در ایران کرده بود، روایت خویش را از فراز و نشیبهای این مسیر به میگوید.
فصل اول: سالهای نخست (۱۳۱۹-۱۳۴۵)
در سال ۱۳۱۹،در روستای رویان شاهرود، خانوادهای مذهبی صاحب پسری شدند که نامش را محسن نهادند. پدر، تحصیلکرده حوزه بود و مادر، زنی متعبد. دکتر ساغری در توصیف آن روزها میگوید: «تا سالهای آخر عمر مادرم، نماز شبشان ترک نشد. این تربیت خانوادگی، پایههای ایمان راسخ من را بنا نهاد.»
تحصیلات ابتدایی در شاهرود با خاطراتی تلخ از تنبیههای سختگیرانه همراه بود، اما سال آخر دبیرستان را در تهران گذراند. سال ۱۳۳۸، سال انتخاب سرنوشتساز بود؛ میان دندانپزشکی در تهران و پزشکی در مشهد، با تفأل به قرآن، راهی مشهد شد تا در جوار امام رضا(ع) به تحصیل پزشکی بپردازد.
فصل دوم: شکلگیری یک انقلابی علمی (۱۳۴۵-۱۳۵۶)
پس از پایان پزشکی و خدمت سربازی در مناطق محروم شاهرود،در سال ۱۳۴۷ به دانشگاه تهران آمد تا در رشته بیماریهای داخلی تخصص بگیرد. سال آخر دستیاری، نقطه عطفی در زندگی او بود: «در موسسه تحقیقات غدد مترشحه داخلی و پزشکی هستهای، زیر نظر استاد بزرگوارم دکتر صادق نظام مافی مشغول شدم. ایشان بودند که بنیان پزشکی هستهای را در بیمارستان رازی بنا نهاده بودند.»
در سال ۱۳۵۲، با رتبه اول بورد تخصصی داخلی فارغالتحصیل شد و راهی ژاپن گردید. در بزرگترین مرکز سرطانشناسی توکیو مشغول به کار شد و سپس برای تکمیل تحصیلات به آمریکا رفت. در مرکز پزشکی جانز هاپکینز، شاگردی پروفسور هنری واگنر، از بنیانگذاران جهانی پزشکی هستهای را تجربه کرد. در سال ۱۹۷۶ میلادی، موفق به اخذ بورد تخصصی پزشکی هستهای از آمریکا شد.
فصل سوم: بازگشت به میهن و آغاز یک مأموریت (۱۳۵۶-۱۳۶۰)
در اوج موفقیت در آمریکا،تصادف پدرش او را به ایران بازگرداند. دکتر ساغری این بازگشت را مشیت الهی میداند: «اگر نیامده بودم، معلوم نبود این اتفاقات برای رشته پزشکی هستهای در کشور رقم میخورد.»
با پیروزی انقلاب اسلامی، در بحبوحه هرج و مرج مدیریتی، مسئولیتهای سنگینی بر عهده او گذاشته شد. در سال ۱۳۵۹ به ریاست بیمارستان شریعتی منصوب شد و در همان زمان، با شروع جنگ تحمیلی، به عنوان سرپرست تیم پزشکی اعزامی به آبادان، در خط مقدم جبهه حاضر شد: «شب با هاورکرافت پر از مهمات به آبادان رفتیم. تمام شب، بیمارستان طالقانی زیر آتش بود.»
فصل چهارم: بنیانگذاری نظاممند یک رشته دانشگاهی (۱۳۶۰-۱۳۷۰)
از سال ۱۳۶۰،با مسئولیت موسسه تحقیقات پزشکی هستهای، کار جدی توسعه این رشته آغاز شد. اولین اقدام، تدوین کریکولوم آموزشی و تأسیس گروه آموزشی پزشکی هستهای در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود. در سال ۱۳۶۲، اولین دستیاران این رشته در کشور پذیرفته شدند.
دکتر ساغری از چالشهای آن روزها میگوید: «کسی شناختی از این رشته نداشت. مجبور بودیم با حضور در رسانهها و همایشها، پزشکان و مردم را با پزشکی هستهای آشنا کنیم.» در شرایطی که تحریمها مشکلساز شده بود، با همکاری سازمان انرژی اتمی، تولید پرتوداروها در کشور بومیسازی شد.
فصل پنجم: توسعه و تثبیت (۱۳۷۰-۱۳۹۰)
در سال ۱۳۷۰،با مساعدت دولت، دو میلیون دلار برای تجهیز موسسه اختصاص یافت. در سال ۱۳۷۲، «مجله علمی-پژوهشی پزشکی هستهای» را تأسیس کرد که تاکنون به کار خود ادامه داده است. در سال ۱۳۹۰، پس از ۱۵ سال تلاش، اولین دستگاه PET/CT در کشور راهاندازی شد.
دکتر ساغری با افتخار از دستاوردهای این مسیر میگوید: «اکنون بیش از ۲۰۰ مرکز پزشکی هستهای در کشور داریم که سالانه به بیش از یک میلیون بیمار خدمت میدهند.»
دکتر ساغری در پایان، فلسفه حرفهای خود را اینگونه بیان میکند: «پزشک شدن موهبتی الهی است. باید به تمام کارهایمان رنگ توحیدی دهیم و بدانیم که شفادهنده واقعی خداست و ما فقط وسیلهای بیش نیستیم.»
سخن پایانی
امروز پزشکی هستهای در ایران،به همت مردی از جنس ایمان و علم، به جایگاهی رسیده که نه تنها نیاز داخلی را برطرف کرده، بلکه در منطقه پیشتاز است. روایت دکتر ساغری، تنها تاریخ یک رشته دانشگاهی نیست، بلکه روایت عشق به میهن و خدمت به خلق خداست.